حدیث یوم الدار
حدیث یوم الدار | |
---|---|
اطلاعات روایت | |
نامهای دیگر | حدیث یوم الإنذار، حدیث عشیره، بیعة العشیرة |
موضوع | اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) |
صادره از | پیامبر اسلام (ص) |
منابع شیعه | الطرائف (سید بن طاووس) |
منابع سنی | تاریخ الامم والملوک (طبری) |
احادیث مشهور | |
حدیث سلسلةالذهب.حدیث ثقلین.حدیث کساء.مقبوله عمر بن حنظلة.حدیث قرب نوافل.حدیث معراج. حدیث ولایت.حدیث وصایت.حدیث جنود عقل و جهل.حدیث شجره |
حدیث یومُ الدّار که به حدیث یومُ الإنذار و حَدیث عَشیره نیز شهرت دارد، روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که در آن، از خویشاوندان خود میخواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به وصایت و خلافت علی بن ابی طالب(ع) تصریح میکند. بنابر گزارش منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، این حدیث پس از آن صادر شد که در سال سوم بعثت، طبق آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه انذار، پیامبر مامور شد تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کند.
این حدیث از جمله ادلّۀ متکلمان امامیه در اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) است.
معناشناسی
واژه «یوم» در عربی به معنای روز است، ولی گاه به معنای واقعه نیز بهکار میرود؛ بدین صورت که وقتی واقعهای مهم روی میداد، از این کلمه و واقعه مورد نظر ترکیبی اضافی میساختهاند؛ برای مثال، منظور مورخین از عبارت یوم الجمل «واقعه جمل» یا «جنگ جمل» است مانند آن چه که بلاذری و دیگران کردهاند.
بسیاری از مورخان گفتهاند روز قتل عثمان را مردم یوم الدار نامیدند چرا که در آن روز خانه او محاصره و او به قتل رسید.
منظور از یوم الدار را «واقعه خانه پیامبر» دانستهاند؛ زیر مراد از «الدار» در این حدیث، خانه پیامبر است. مورخان و مفسران با تعابیری چون «یومالدّار» به معنای واقعۀ خانه پیامبر (ص)، «بدءالدّعوة» به معنای آغاز دعوت و «یوم الانذار» به معنای واقعۀ هشدار، از این رویداد یاد کردهاند. در منابع تاریخی و روایی، از روز و واقعه کشته شدن عثمان نیز به «یوم الدار» تعبیر شده است.
نخستین امام شیعیان | |
زندگی میراث فضائل اصحاب |
شرح ماجرا
به نقل منابع تاریخ اسلام و تفسیر قرآن، با نزول آیه انذار در سال سوم بعثت، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را به میهمانی فرابخواند تا در این جلسه فرمان الهی را اجرا و آنان را به اسلام دعوت کند. حدود ۴۰ نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب به میهمانی آمدند. گفتهاند که غذا به ظاهر اندک بود و برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد. بدینرو، ابولهب گفت: «محمد جادو کرده است.» سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر(ص) خارج کرد و پیامبر(ص) از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر(ص) بار دیگر امام علی علیه السلام مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیه و از خویشاوندان پیامبر(ص) دعوت کند. بار دوم و یا سوم پیامبر(ص) پس از صرف غذا فرمود:
- «یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللهُ تَعَالَی أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیُّکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟
- ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدا به من فرمان داده است تا شما را بهسوی او فراخوانم، اکنون کدامیک از شما مرا یاری میکند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»
کسی پاسخ نداد. امام علی علیه السلام که از همه کوچکتر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری میکنم». پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».جمعیت برخاستند؛ در حالی که میخندیدند و به ابوطالب میگفتند: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی.»
مورخان و مفسران با نامها و تعابیر متعددی از این رویداد یاد کردهاند و در برخی روایات نیز با تعبیر «بیعة العشیرة» از آن یاد شده است.
اختلافات درباره حدیث
۱. اختلاف درباره مکان واقعه: طبق همه منابع، پیامبر اکرم(ص) در این ماجرا خویشان خود را انذار داده است؛ اما درباره تعابیر پیامبر اکرم(ص) و جای دعوت و انذار، اختلافاتی در منابع بهچشم میخورد. بنابر برخی روایات منقول از اهل سنت، پیامبر بعد از نزول آیه بر تپه صفا رفت و بلند فریاد برآورد و مردم را هشدار داد و به اسلام فراخواند. با این حال، غالب منابع شیعه و بسیاری از منابع اهل تسنن، از خانه پیامبر(ص) بهعنوان محل دعوت یاد کرده و ماجرای تعیین حضرت علی(ع)به عنوان وصی و خلیفه پیامبر(ص) را ذکر کردهاند.
۲. اختلاف در کلمات و تعابیر روایت: طبق تقریر و برداشت علامه امینی جز صورتی که ذکر شد، شش صورت دیگر در منابع نقل شده است:
- «مَن یبَایعُنی عَلی اَنْ یکونَ اَخی وَ صاحِبی وَ ولیکمْ مِنْ بَعْدی؟» در این نقل، کلمه «خلیفتی» نیامده اما تعبیر «ولیکمْ» آمده که در نقل نخست موجود نیست. میتوان گفت که این نقل، با توجه به معنای «ولی»(سرپرست) و «ولایت»(سرپرستی)، آن نقل را تقویت میکند.
- «أَیکمْ ینْتَدِبُ أَنْ یکونَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ.... اللَّهُمَّ امْلَأْ جَوْفَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُکماً ثُمَّ قَالَ لِأَبِی طَالِبٍ یا أَبَا طَالِبٍ اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِک وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللهُ مِنْ نَبِیهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.» این نقل افزون بر آنکه نقل دوم را پوشش میدهد، به حدیث منزلت نیز اشاره دارد و تأکیدی بر خلافت بلافصل علی (ع)است.
- «مَنْ یؤَاخِینِی وَ یوَازِرُنِی وَ یکونُ وَلِیی وَ وَصِیی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ یقْضِی دَینِی.» این نقل تمامی تعابیر نقل نخست را پوشش میدهد.
- «وَ إِنَّ اللهَ لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ أَخاً وَ وَزِیراً وَ وَارِثاً وَ وَصِیاً وَ خَلِیفَةً فِی أَهْلِهِ فَأَیکمْ یقُومُ فَیبَایعُنِی عَلَی أَنَّهُ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ یکونُ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِی بَعْدِی؟» این نقل نیز تمامی تعابیر نقل نخست را پوشش میدهد و افزون بر این، به حدیث منزلت نیز تصریح دارد.
- «فَأَیکمْ یبَایعُنِی عَلَی أَنْ یکونَ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ وَارِثِی....» در این نقل، «خلیفتی» نیامده است؛ ولی کلمه «وارثی» آمده است.
- «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرَيِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ. وَقَدْ أَمَرَنِيَ الله تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ إِلَيْهِ، فَأَيُّكُمْ يُوازِرُنِي عَلَى أَمْرِي هَذَا؟ وَيَكُونُ أَخِي وَوَصِيِّيْ وَخَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوا...وَيَقُولُونَ لِأَبِي طَالِبٍ: قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِعَلِيٍّ وَتُطِيعَ» این نقل نیز بر اینکه علی (ع) خلیفۀ بلافصل پیامبر است، تصریح دارد.
اهمیت حدیث
این حدیث از ادله نقلی در اثبات خلافت بلافصل امام علی(ع) است و عالمان و متکلمان شیعه بسیار به آن استناد کردهاند. امام علی(ع) خود نیز در مواجهه با مخالفان، به این حدیث استناد کرده است. در روزگار معاصر، از جمله علامه امینی در کتاب مشهور الغدیر این حدیث و نقلهای متفاوت آن را بهگونه مفصل به بحث نهاده است.
شیخ مفید در تفسیر معنای مولی در حدیث غدیر و اثبات خلافت و ولایت امام علی(ع) به حدیث یوم الدار نیز استناد کرده است. او مانند دیگر متکلمان شیعه معتقد است که مسئله ولایت و خلافت علی(ع) تنها در واقعه غدیر مطرح نشده؛ بلکه در مواضع چندی به صراحت آمده که یکی از آنها یوم الدار است. به گفته او، جمهور محدثان اهل سنت و شیعه این حدیث را به صورت مستفیض نقل کردهاند.
جستارهای وابسته
- آیه انذار
- حدیث سفینه
- حدیث سلسلة الذهب
- حدیث لوح
- حدیث کساء
- آیه ولایت
پانویس
- ↑ نک: بلاذری٬أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق٬ ج۲، ص۲۳۷؛ ذهبی٬ تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق٬ ج۳، ص۴۸۴
- ↑ رک: ابنطقطقی٬ الفخری٬ ۱۴۱۸ق٬ ص۱۰۴
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ثقفی، الغارات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۰؛ ابنابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۶۶؛ علامه حلی، نهج الحق، ۱۴۰۷ق، ص۳۰۲؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۹۶؛ ابنمزاحم، وقعة الصفین، ۱۴۰۳ق، ص۵۵.
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۲، ص۳۲۰؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ رجوع کنید به: ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۶۳-۶۰؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴-۵۰؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۳-۱۵۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۰۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۸۹-۱۸۶؛ فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۹۷؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳-۵۴۲؛ ابنهشام، السیرة النبویه، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ ابنشهرآشوب، المناقب، ج۲، ص۲۴ و ۱۸۵.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۳۶.
- ↑ نگاه کنید به: امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۷۹، ۲۸۰.
- ↑ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۹۸ به نقل از منابع اهل سنت مانند حافظ ابنمردویه.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۷۷۹.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
- ↑ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۴۸۱.
- ↑ برای نمونه: شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۳۹ و ۴۰؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۹۶؛ نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ۱۳۸۴ق، ج۱، ص۳۲۵؛ ج۲، ص۲۹؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۳۹ و ۴۰.
منابع
- ابنابیالحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغة، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی قم، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق.
- ابنکثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۹ق.
- ابنمزاحم، نصر بن سیار منقری، وقعة صفین، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۴۰۳ق.
- ابنهشام، السیرةالنبویه، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیة، [بیتا].
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، قم، مرکز الغدیر للدرسات الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق.
- بغوی، الحسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، تحقیق ابومحمد بن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، قم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۴۱۰ق.
- حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
- سلیم بن قیس الهلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق محمد باقر الانصاری الزنجانی، قم، نشر الهادی، ۱۴۱۵ق.
- سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، قم، چاپخانه خیام، ۱۴۰۰ق.
- سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، بیروت، دار قاموس الحدیث، بیتا.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، قم، مؤسسه دار الهجرة، ۱۴۰۷ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، نجف، چاپ کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۴ق.
پیوند به بیرون
- فضایل امام علی
- احادیث نبوی
- احادیث مشهور
- احادیث امامت